انسان هم مانند موجودات دیگر مخلوق خدا است .او مانند بسیاری از موجودات دو چشم برای دیدن،یک دهان برای خوردن و حرف زدن،یک بینی برای بو کردن و نفس کشیدن،دو گوش برای شنیدن واز همه مهمتر یک مغز برای فکر کردن و دستور دادن به همه ی این اعضاء و دیگر اعضا دارد.همانطور که میدانید او از هر کدام از این اعضاء برای انجام کارهایی استفاده می کند.او می تواند با این اعضا کار هایی انجام دهد که موجودات دیگر از انجام دادن ان ناتوان اند این کارها میتواند کارهای خوبی باشد و می تواند کارهای زشت و ناپسندی باشد او می تواند از دهانش برای خوردن غذاهایی استفاده کند که مردم با دیدن انجام این عمل خوشحال بشوند و میتواند در خوردن غذا هایی استفاده کندکه افراد دیگر از دادن این غذا به این شخص ناراضی باشند او می تواند به وسیله ی دهانش حرف هایی بزند که هزاران نفر را خوشحال کند و می تواند حرف هایی بزند که دل هزاران نفر را از خود بیازارد.او از گوشش می تواند برای شنیدن حرف ها ی خوب و گوش دادن به نصیحت های بزرگتر ها استفاده کند و می تواند به حرف های خصوصی افراد دیگر گوش فرا دهد او می تواند از مغز برای فکر های خوب استفاده کند و می تواند برای فکر های بد و کشیدن نقشه های شیطانی استفاده کند او می تواند با دستانش چیزهایی درست کند که جان هزاران انسان را حفظ کند و می تواند چیز هایی درست کند که هزاران انسان را نابود کند.خلاصه او می تواند کارهایی انجام دهد که دیگر موجودات به انسان بودن او غبطه خورده و یا خدا را شکر کنند که چون او انسان نیستند خلاصه انسان می تواند الگوی دیگر موجودات باشد و یا می تواند وحشی تر و حیوان تر از ان ها باشد و خوی حیوانی خود را بیشتر از انان بروز دهد .
پس او می تواند با تک تک اعضای بدن خود کار های خوب و بدی انجام دهد که اگر بخواهیم یکایک ان ها را بر شماریم باید یک رمان صد جلدی درست کنیم.حال این انتخاب با خودمان است که یک انسان نیک اندیش و درست کار باشیم و یا یک انسان شیطان صفت.شما کدام را انتخاب می کنید؟
انسان ها همیشه حسرت آن چیز هایی را که از دست داده اند،یا ندارند را می خورند و یا نگران این هستند که اگر فُلان چیز نباشد چه اتّفاقی می افتد مثلاً یک شخصی که در حال تحصیل است ممکن است با خود بگوید که ای کاش روز پیش این درس را می خواندم تا الآن وقت کم نیارم ای کاش قدر سال پیش یا دوره ی قبلی را می دانستم یادش به خیر چه قدر دوره ی خوب و دلنشینشی بود یا بگوید :وای !!!!فردا فلان معلم امتحان می گیرد یا نه اگرامتحان بگیرد امتحانش سخت است یا آسان و هزار تا فکر و خیال دیگر ))یا مثلاً یک فرد که کار های اداری زیادی دارد با خود می گوید ای کاش چند روز پیش کار هایم را می کردم وای فردا جلسه دارم وای هیچی نخواندم نکنه فردا جلوی آن همه آدم همه چیز یادم برود و آبرویم برود ))
هنگامی که ما داریم حسرت گذشته را می خوریم و یا نگران آینده ی خود هستیم توجهی به زمان حال نمی کنیم و بدین ترتیب حا ل ما به گذشته ی ما اضافه می شود وما حسرت این مواقعی را که دارد از دست می رود را کمی بعد می خوریم و نگرانی هایمان درباره ی فردا بیشتر می شود.نه نمی گویم که نباید از گذشته ی الخود عبرت گرفت یا نگران آینده خود نباشیم و به آینده ی خود نگاه نکنیم و آن را درست نسازیم بلکه می گویم نباید در آینده و گذشته ی خود غرق شویم و یا در آن گم شویم بلکه باید بیشتر به حال خود توجه کنیم و بیندیشیم که چگونه از آن استفاده کنیم و بهره بگیریم تا به گذشته ای که حسرت آور است نپیوندد و یا آینده ی مان را خراب سازد
بار ها در کودکی این عبارت را زمزمه کرده ام که ای کاش آن چه را بزرگان و پیران می دانستند ما نوجوانان هم آن را می دانستیم اما به این نتیجه می رسم که باید در طول عمر به تجارب و آموزه های پیران رسید.اگر بخواهیم در بزرگی زندگی سالم و آبرومندی داشته باشیمباید حتماً از نیرو و انرژی جوانی بهره بگیریم.زیرا هر حرکت ثانیه شمار ساعت ما را از فرصت هایی که داریم دور می کند.پس مبادا گذر شتابان عمر را به تمسخر بگیریم.
حتماً شما تصاویری رویایی از دوران کودکی خود به یاد دارید که آرزو های فراوانی داشتید و دلتان می خواست که شغلی آبرومند و دارای اهمیت و احترام و اعتبار داشته باشید.البته عشق و عاطفه ،منطق و انسانیت را نیز در نظر می گرفتید.
زندگی مانند یک سفر طولانی دارای اصول و روش هایی است که باید رعایت شود تا این سفر برای ما لذت بخش شود.یکی از ویژگی های قابل توجه در این سفر مهارت ها هست که این مهارت ها بسیار مهم هست از جمله ی این مهارت ها می توان به خود آگاهی ،ارتباط موثر با دیگران،تصمیم گیری ،غلبه بر احساسات و هیجانات و تفکر خلاق اشاره کرد.