سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ساکت می گردد تا سلامت بماند و می پرسد تا بفهمد . [امام علی علیه السلام]

هرچی که فکرش رو بکنی

 
 
درخت ژیر امام زاده صالح(جمعه 89 مرداد 8 ساعت 9:58 صبح )

در یکی از غروب ها ی پاییزی، درخت پیر امامزاده صالح(ع)  گفت :باز هم مانند یکی از غروب های پاییزی ،خورشید چون گویی اتشین از دست اسمان رها شد و به پشت کوه ها رفت .سپس صدای دل نشین اذان همچون ندایی ارامش بخش نواخته شد .پس از ان ، پیرزنی پیر وفرتوت امد ودر کنار من با دلی پر از غم نشست و دست روبه حرم برد وگفت :یا امامزاده کمکم کن و بار سنگین این غم ها را از روی دوش من بردار .کمکم کن تا بتوانم با این سرمایه و پول اندک و کم زندگی خود را بگذرانم .یا امامزاده !جواب ان شخص که مرا از خانه ام رانده را بده )چین وچروک های صورت او هم چون اعماق دریا بودو انگار غم ورنج های زندگی روی صورت او نقاشی کرده بود.دل من هم برای او سوخت و همراه با شاخه های رو به اسمانم برای او دعا کردم که غم و رنج زندگی بر او کم شود . چهار روز گذشت و من باز هم شاهد یکی از معجزات خداوند پاک و منزه بودم.بعد از چهار روز پیرزن امد وگفت :خدایا!از تو ممنونم .تنها تویی که همدرد و همراز بندگانت هستی .تنها تویی که میتوانی به ما کمک کنی .از تو ممنونم .حساب بانکی من پول بسیار ارزشمندی برنده شده است و این تنها کار تو می تواند باشد .و به درون حرم رفت و همش می گفت :الحمد الله رب العلمین))بله دریای نعمت خدا بی کران است.                                            



 
لیوان آب!!!!!!!!!!!!(جمعه 89 مرداد 8 ساعت 9:52 صبح )

لیوان آب را پر آب کردم،سپس آن را نوشیدم . به به! چه قدر خوشمزه بود!دوباره یک لیوان دیگر را پر آب کردم و دوباره نوشیدم.به ساعت نگاه کردم ساعت سه بامداد و من به علت تشنگی از خواب بیدار شده بودم.به سمت تخت خواب رفتم وپتویم را روی خود کشیدم و خوابیدم صبح از خواب بیدار شدم و به مدرسه رفتم.در مدرسه اتفاق عجیبی افتاده بود.از دهان همه ی بچه ها خون می چکید و آن ها با دندان های تیز و بلند به جون هم می افتادند.ناگهان یکی از بچه ها بچه ی دیگری را گاز گرفت.آن بچه ای که مورد حمله قرار گرفته بود به درون اتاق ناظم رفت.پس از آن ناگهان ناظم با نعره ی بلندی که مو را بر تن سیخ می کرد بیرون پرید.در دست ناظم پایی بود که از زانو قطع شده بود.ناظم مقداری از پا را در دهانش کرد و سپس باقی مانده ی آن را با لذت بو کرد و خورد.

من با تعجّب به این صحنه نگاه می کردم و حدود ده دقیقه ای بود که حالتم همین جوری بود.ناگهان عطسه ام گرفت.عطسه کردم و ناگهان همه به من نگاه کردند.

همه ی آن ها دور من جمع شدند و بادیدن من آب از دهانشان راه افتاد .یکی از آن ها به سمت من دوید،من با لگدی او را به سویی پرت کردم ولی از شانس خیلی خوب من همه به طرف من حمله ور شدند.چیزی نمانده بود که به من برسند که ناگهان بدنم خود به خود تکان خورد.کسی مرا صدا کرد .صدایش می پیچید.کلماتی مانند سرویس،ساعت 6:50 دقیقه است و دیر شد و از این جور حرف ها را شنیدم.سپس آن صحنه ی دلهره آور مات شد و من چهره ی پدرم را رو به روی خود دیدم.پدرم گفت: پاشو دیگه،دیر شده،سرویس اومده دنبالت.من هم سریع آماده شدم و به درون سرویس رفتم و با خود گفتم:کابوس عجیبی بود!!!!!!!!!!!!    

 



 
دین ایرانیان باستان(جمعه 89 مرداد 8 ساعت 9:37 صبح )

دو روز پیش بود که من و دوستم در حال صحبت کردن با یک دیگر بودیم.پس از چند دقیقه ناگهان دوستم گفت:

آیا میدانی که ایرانیان باستان آتش پرست بودند ؟!

هنگامی که من این حرف را شنیدم بسیار تعجب کردم و از طرفی بسیار ناراحت شدم(در واقع به غیرتم برخورد)بنابراین سعی کردم که در این مورد بیشتر بدانم. پس شروع به تحقیق کردن درباره ی این موضوع کردم.من سوالاتی از معلم تاریخ خود کردم،کتاب های فراوانی خواندم و............... و در آخر به این جواب رسیدم:در گذشته های بسیار دور به این علت که آتش بسیار ارزشمند بود و همچنین زندگی انسان به آن وابسته بود،ایرانیان از آتش مراقبت می کردند و چون در آن زمان به علت کشف نشدن سوخت و کبریت و وسایلی که آتش را به وجود می آورند،آتشآیا ایرانیان آتش پرست بودند؟

چون به سختی به دست میامد و به سادگی از بین می رفت، پس ایرانیان به نگهداری و مراقبت از آن می پرداختند.

در ضمن همان طور که می دانیم واژه ی پرست با واژه ی پرستار هم خانواده است.اکنون این سوال به وجود می آید که آیا پرستار بیمار را می پرستد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!

نه او از بیمار مراقبت می کند از این رو یونانیان و حتی خود ایرانیان باستان به خود این لقب را نهاده بودند امّا پس از مدتّی اعراب مسلمان به اشتباه ما ایرانیان را آتش پرست نامیدند(به این معنی که خدای ما آتش بود) و حتی اکنون عده ای از ایرانیان(در واقع اغلب ایرانیان ) قبول دارند که ما آتش پرست بودیم که این گفته کاملاً اشتباه است   

 
ایران2(پنج شنبه 89 مرداد 7 ساعت 1:45 عصر )

ایران....

سرزمین من است.سرزمین عشق و آزادی.سرزمینی که مردمان آن دلیرانه در برابر تجاوز بیگانگان مقاومت کردند.این سرزمین،ایران ،دلیرترین افراد را داراست.افرادی که شجاعانه در برای دفاع از دین خود دفاع کردند و به همین منظور هزاران نفر از آنان شهید شدند.از 2500 سال پیش که تعداد کشور های جهان بسیار کم بود ایرانیان از نظر علم و دانش پیشرفت های بسیار کردند آنان برای ارتباط با یک دیگر از قوامین شیمی استفاده می کردند بدین گونه که هنگام حمله بر بالاترین نقطه ی شهر اتاقک هایی درست می کردند و در بالای آن آتش هایی درست می کردن با رنگ های مختلف که هر کدام از این رنگ ها معانی خاصی داشت. سپاهیان ایرانی همه دارای زره های فولادی بودند بعد از 300 سال پس از حمله ی اسکندر ایرانیان به خود آمدندبه همراه دیگر نژاد آریایی یعنی پارت هت ارتشی درست کردند و برای آن رهبر ی انتخاب کردند و بیگانگان یعنی سلوکیان را از خاک خود بیرون کردند. پس از آن ،آنهابرای انتخاب شاه یا از حکومت انداختن شاه مجلسی تشکیل دادند که مهستان نام داشت. آن مجلس که بسیاری از شاهان نالایق را از حکومت منع کرد و پسر اردشیر را که خون خوار بود ا خکومت انداختند و برادرش را برای حکومت کردن بر گزیدند.پس از 700 سال هنگام وارد شدن دین اسلام،مردم ایران به اسلام بسیار خدمت کردند.آن ها تمامی گفته های پیامبر را به درستی انجام دادند و پیرو امامان شیعه شدندو هنگام واقعه ی کربلا این ملت به به امام حسین نامه های فراوان نوشتنداما در عین حال امام به کوفه رفتند.خلاصه این که ایران تنها کشوری است که مردم آن تمام و کمال پیرو دین اسلام و گفته های پیامبر اند و بدین علت ایران تنها کشوری است که 95% مردم آن مسلمان شیعه هستند.در مجموع ایرانو ایرانی بهترین کشور و فهمیده ترین ملت جهان اند.



 
یران(پنج شنبه 89 مرداد 7 ساعت 1:27 صبح )

ای ایران ای سرزمین پر از امید که پرچم پر فروغت بر بلندای قله ی دماوند به اهتزاز در امده است  تو نماد پایداری و اقتدار هستی ای ایران ،ای بزرگتر از کهکشان هنگامی که سرود ملی زیبایت سروده میشود تمامی کهکشان ها از حرکت باز می ایستند و به موسیقی دل نوازت گوش می سپارند ای محل جاودانگی وشجاعت و دلیری ملت تو همچون شیرانی با وقار در برابر متجاوز گران واشغال گران تا اخرین قطره ی خون جنگیدند و شهید شدند ای مایه افتخار ای سرزمین پرگهر و پهناور تو را همچون جان دوست داریم برایت می جنگیم تا کشته شویم تو مایه افتخار و جاودانگی ما هستی ای مظهر زیبایی و شجاعت<\/h1>

 



   1   2      >




بازدیدهای امروز: 0  بازدید

بازدیدهای دیروز:0  بازدید

مجموع بازدیدها: 4837  بازدید


» لینک دوستان من «

» اشتراک در خبرنامه «